Monday, November 18, 2002

تجمع دانشجويي ، شريف ، آقا جري و ........
ساعت ۱۱ صبح جلوی ساختمان ابن سينا
کلاس های ابن سينا و تالار ها تعطيلند به جز کلاس زبان آقاي بخيرنيا که گفت از مرکز به من نگفتن کلاس را تعطيل کنم !!!!! و کلاس آقاي موحدنژاد که وقتي انتظامات ازش خواستن کلاس را در اعتراض به حکم اعدام عليه همکار دانشگاهيش تعطيل کنه گفت آقا بيرون قرار نيست کسي اعدام بشه بس کنيد اين بازي ها رو اون هم با لحني که انگار این بچه ها مسوول اعدام نشدن آقاجري هستن.....
حدود ۱۰۰ تا ۱۵۰ نفر به صورت پراکنده ايستادند ، تعداد بچه هاي انتظامات بيشتر از جمعيت به نظر مياد ، هنوز دکتر سهراب پور با حضور دانشجوهای بقيه دانشگاه ها موافقت نکرده ، بچه ها ميگن تعداد کسايي که بيرون دانشگاه هستند اونقدر زياد نيست که بخواد فشار وارد کنه تا رييس مجبور شه دستور ورود را صادر کنه ، ما نگران که چرا انقدر جمعيت کمه ، که خبر می رسه موافقت شده با نشون دادن کارت همه بتونن وارد شوند ، نزدیکهای ۱۲ می شه گفت حدود ۱۰۰۰ تا ۲۰۰۰ نفری جلوی ساختمان ابن سينا هستند که با توجه به اين که صدای میکروفن خيلي ضعيفه هيچ نظم خاصي وجود نداره به جز وقت هايي که يار دبستاني خونده می شه يا شعاری که اکثريت باهاش موافق هستن داده ميشه، نکته های جالب يکي حضور واضح بسيجی هاست به خصوص دخترهاشون که با اون چادرهای سياه وقتي اونقدر هم زيادن ترسناک به نظر ميان ، ديگه حضور استادها ،مخصوصا يکی از استادهای فيزيک که می گه يعني چی وقتي حکم به اين سنگيني دادن شما سرود می خونید نميگم فحش بديد اما شعارهای محکم بديد!!!!!!!!!!! بالاخره قرار ميشه بچه ها برن سالن تربيت بدني.

حدود ساعت ۱۲ سالن تربيت بدني
در لحظه ورود حلقه بزرگي که دور بسيجي ها زدن تا از بقيه بچه ها جدا شن به اضافه رديف انتظامات که تريبون را از جمعيت جدا مي کنه به چشم مي خوره ، بعد از اون تا حدود ساعت ۱ همه چيز مثل تجمع هاي ديگه پيش مي رفت ، در اين موقع سالن پر بود و مي شد گفت که ۴ تا ۵ هزار نفر در سالن هستن ، بسيجي ها تريبون مي خواستن که مجري برنامه گفت شما که همه تريبون هاي رسمي در اختيارتونه راهپيماييهاي سازمان تبليغات ۱۰۰٪ در دستتونه،‌ تريبون هاي نمز جمعه ۱۰۰٪ در اختيارتونه ٌدا و سيما ۱۰۰۰٪ دستتونه اما حالا اين تريبون را که فرصتي ۱ ساعته در يک سال براي ماست را هم مي خوايد؟ اما با اين وجود ما به يکي از نمايندگان شما اجازه مي ديم به مدت ۱۰ دقيقه صحبت کنه. که نماينده آنها اومد و حرفهاش رو زد تا ما رو قانع کنه که آقا جري با شريعتي فرق داره و ملحده بدون اين که بخواد قبول کنه که مشکل ما اين نيست که آقاجري چي گفته و آيا ملحد هست يا نه؟ بلکه ما مي گيم که اون و هر کس ديگه اي بايد از حق اوليه اظهارنظر برخوردار باشه. نکته جالب در این قسمت اين بود که وسط حرف هاي مجري بسيجي ها فرياد مي زدن آزدي انديشه هميشه هميشه :)):)). تا اين جا همه چيز خوب بود تا نماينده پلي تکنيک رفت حرف بزنه .....

No comments: