Tuesday, December 16, 2003

من امروز واکسن زدم اصلا درد نداشت هنوز تب هم نکردم. تو یونیون واکسن می زدند ، من روز دوم هم رفته بودم واکسن بزنم اما چون شلوغ بود بی خيال شدم ، اما جالب اينجاست که آن روز هیچ پرده ای وجود نداشت که خانم ها را پشت آن واکسن بزنند اما امروز پرده گذاشته بودند چیزی هم که باعث شد متوجه این نکته بشوم یک خانم چادری بود که با اصرار از خانمی که آنجا بود می پرسید یعنی اصلا دیده نمی شود؟!!! خانمه هم کلافه گفت نه خانم ديد ندارد ، بعد هم یک چند لحظه ای رو قیافه من نگاهش ثابت ماند فکر کنم من انقدر از این موضوع تعجب کرده بودم که یک علامت سوال گنده رو صورتم نشسته بود شایدم از آن ابرها که تو کارتون ها بالا سر آدم ها میاد ، لابد فکر کرده انگار این تو این جامعه زندگی نمی کنه . اما آخر به نظرم خیلی خنده داره که یک نفر انقدر نگران این باشد که نکند دستش دیده بشه آقا اومدی واکسن بزنی دیگه ...
البته ناگفته نماند که این پرده داشتن برای من که کلی خوب شد ، آخر فرض کنید با این مانتوهای تنگ و آن همه لباس بافتنی که زيرش پوشیدی چطوری ممکنه آستینت برود بالا؟ من و یک خانم دیگر که تقريبا مانتوهایمان را در آوردیم، حالا فرض کنید اگر آن پرده نبود چقدر ضایع می شد. البته نه برای ما برای حراست دانشگاه که حتما مطمئن می شد اسلام دانشگاه به باد رفت :)

No comments: