Wednesday, December 24, 2003

من هم خيلی وقت ها اين ترس ها را دارم، من هم همیشه از معمولی بودن و معمولی شدن می ترسم ، خیلی وقت ها نمی دانم چی می خواهم ؟ می دانم نمی خواهم چی ها باشم اما نمی دانم می خواهم چی باشم؟ و بدتر این که می بینم به مرور دارم شبیه همه آنهایی می شوم که نمی خواستم، همه آن کارهای معمولی را انجام می دهم که همیشه می خواستم از آنها فرار کنم ، دارم زير فشار این اجتماع هر روز بیشتر و بیشتر تبدیل می شوم به موجودی که بیشترین فاصله را با خودش دارد.

No comments: