Tuesday, January 20, 2004

عباس معروفی نامهء سرگشاده ای نوشته به سران دوم خرداد، این نامه به نظر من نشان دهندهء این است که دور بودن از ایران چه قدر باعث می شود درک شرایط ایران برای آدم ها سخت بشود، من کاملا قبول دارم آن هایی که دوم خردادی نامیده می شوند با اشتباهاتی که کردند و فرصت هایی که از دست دادند(و احتمالا می دهند) این نا امیدی وسیعی را که الان در سطح جامعه وجود دارد دامن زدند (و می زنند)، قبول دارم یک عده بدون باور داشتن اصول اولیه دموکراسی و مردم سالاری خود را اصلاح طلب جا زدند، اما می خواهم یک چیز دیگر بگویم و آن هم این که همه چیزمان باید به همه چیزمان بیاید، مگر ما خودمان (منظورم مردم عادی جامعه است )همه کارهایمان درست است که نماینده هایمان این گونه باشند؟ چند نفر از ما (حتی روشنفکرترین هایمان) در موقعیتی که قرار داریم حرف دیگران را قبول می کنیم؟ نقد پذیر هستیم و ... که نمایندگانمان و دولتمان را کاردرست می خواهیم؟
درست ،این مجلس و این دولت انتظاراتی را که از آنان می رفت برآورده نساختند اما یادمان نرود همین مجلس و همین نماینده ها بودند که داستان "زهرا کاظمی" را رو کردند، همین دولت و رئیسش بیشتر از تمام دولت های ایران در تمام دوران ها انتقادپذیر تر بوده است (اگر به فحش نامه های رسمی و غیر رسمی که امثال کیهان و غیره در داخل و اپوزیسیون خارج نشین دایما صادر می کنند هم بشود عنوان نقد داد).
آقای معروفی آن قدر در این نامه تند رفته اند که فراموش کرده اند از آدم ها باید به اندازه توانشان انتظار داشت، مثلا یک جا نوشته اند "راستی نمی دانستيد قلع و قمع گردون و آدينه و کيان ، به انفجار سلام و خرداد و نشاط ختم می شود؟ " گردون و آدینه به کنار اما کیان به نوعی نشریه ای بوده است که بسیاری از دوم خردادی ها در آن قلم می زده اند (حلقهء کیان ) پس اگر می توانستند حتما نمی گذاشتند تعطیل شود.
می گویید چرا تا به حال کاری نکرده اند؟ شاید برای این که تا به حال فکر می کردند با روش های مسالمت آمیز می توان پیش رفت یا اصلا شاید اشتباه کرده باشند، اما به دلیل اشتباهات گذشته نباید کارهای فعلی را هم زیر سوال ببریم.
و یک چیز دیگر این که گفته اند "چرا کنار نمی رويد که يک دست شود نظام ترور، تا فرو بريزد اين لجنزار، تا فرزندان خودتان نجات يابند؟ " چه اطمینانی وجود دارد که این لجنزار فرو بریزد؟ مگر 25 سال قبل توانستید با فرو ریزاندن چیزی را درست کنید؟
آهسته و پیوسته رفتن بهتر از هرگز نرفتن است.

***
این گزارش شرق را در مورد وضع بیمارهای بمی بخوانید
ترخیص های اجباری
بعد ... دیگر فکر می کنید باید چیزی گفت؟؟؟
اگر از آنها که این کارها را می کنند بپرسید حتما می گویند "کمک ها را یک سری دیگر دارند می خورند ما چرا کمک کنیم" یا احتمالا یاد وسایل (احتمالا کهنه ای) می افتند که روزهای اول در اوج هیجان اهدا کرده اند و افسوس می خورند، شاید هم فکر می کنند "خب کمک کردیم دیگه بسشونه" آی مردم ...

***

از ماست که بر ماست ...


No comments: