بعد از دوسال و نیم از شنبه دیگر شرکت نخواهم رفت :). این اواخر کارم به شدت خسته کننده شده بود. اما یک چیزی که هست اینه که من طی این دو سال خیلی بزرگ شدم، محیط کار (دست کم تو ایران) به آدم می فهمونه که دنیا و آدم هایش چه طوریند.
***
شنیدم دیروز معاون آموزشی دانشکده با یکی از بچه ها دست به گریبان!!! شده، حالا شنبه باید برم ببینم جریان چی بوده.
***
کتاب "ساعت ها" دست کم با دو ترجمهء مختلف تو بازار کتاب هست؛ من ترجمهء "مهدی غبرایی" از انتشارات "کاروان" را گرفتم که چاپ اولش بهار 1383 است. من نمی دانم مشکل از ترجمه است یا از سواد من ولی هرچی تلاش کردم نتوانستم این جمله را درست بخوانم :
"زنده بودن در صبحی از ماه ژوئن موفق و کم و بیش برخورداری از امتیاز و درپیش داشتن خرد کاری های ساده چه قدر هیجان انگیز و منقلب کننده بود." (صفحه 22)
No comments:
Post a Comment