رگهاي آبي مچ و ساعد دستش از زير پوست سفيدش بدجوري وسوسه مي كردند...
***
"بانوی شکسته" در مورد خانمیه که در دههء 40 زندگیشه، همهء زندگیش خانوادهاش هستند و چیزی که فکر میکند زندگیش را پر کرده همسرشه. حالا در این سن همسرش اعتراف میکند که سالهاست به او خیانت میکند، اما این زن که گویی از خودش هیچ باقی نمانده، میماند، خود را آزار میدهد، همسرش را آزار میدهد، همه اطرافیان را آزار میدهد... فقط چون هیچ چیز از خودش ندارد و فکر میکند 46 سالگی سنِ بالاییه برای این که بخوای یک آدم جدید پیدا کنی یا یک زندگی جدید . سیمون دوبوار میگوید "بانوی شکسته، قربانی سرگشتهء حیاتی است که برای خویش برگزیده، همانا وابستگی زناشویی که او را از هر چیز دیگر بیبهره میسازد..."
دردناکه.
1 comment:
اعظم تا جایی که یادمه من این کتاب رو به اسم "وانهاده" خونده بودم، اسم انگیلسیش یادم نیست. ولی اعتراف میکنم که خیلی عمیق و به شدت تلخه، حالا همونه؟
شبنم
Post a Comment