Sunday, August 22, 2004

اين روزها فرودگاه من را ياد خداحافظي ميندازه، به ندا مي گفتم انگار هنوز رويا را مي بينم كه داره از اون در رد مي شه؛ من الان فقط دارم سعي مي كنم فكر نكنم، به هيچيه، هيچي.
.