پايان پيشفروش يك روسپي كوچك
زن بودنِه که جرمه حتی اگر قاضی کسی باشد که در شهر اراك و حتي در دستگاه دادگستري اين شهر، از متهم گرفته تا مجرم و دربان و وكيل و شفيع و حتي كسي كه يك بار گذارش به اين ديوان افتاده، همه به سرش قسم ميخورند همین قاضی برات ثابت میکند در جامعهء گرگها ساده بودن مساوی دریده شدنه و آنها که میتوانند دروغ بگویند به 70 ضربه شلاق محکوم میشوند و اونی که نمیتواند دروغ بگوید اعدام میشود، درسته که فعل كه يكي بوده با دو فاعل. چطور مجازات براساس دو فعل تعيين شده است اما همهچيز به اقرار بستگي دارد. همانطور كه گفتم، يكي اقرار به ضرر خودش ميكند و ديگري نه، و براساس اين اقرارها هم مجازات ميشوند اما میدونید چیه؟ حقیقت اینه که آقای قاضیِ ما که همه شهر روی سرش قسم میخورند به این نتیجه رسیده که كار دستگاه قضايي پيشگيري از وقوع جرم است و اين خانم ديگر به فساد اعتياد پيدا كرده. از خانه فرار ميكرده و ميرفته دنبال اين كار پس برای جامعه مضره، بگذارید صورت مساله را پاک کنیم خلاص؛ مطمئن باشید هیچجا هم صدایش درنمیاد، خانوادهای ندارد که. (این عدل ان جامعهایه که ادعای پیرویشون از اونی که خلخال از پای زن یهودی درآوردن را برنمیتابید گوش فلک را کر کرده) حالا قانونِ جامعهء ما اینبار یک راه کمک گذاشته، حق وکیل داشتن. وکیلی که يكي دوبار در زندان به ديدن ايشان رفته باشم وکیل چه اعتقادی دارند؟ اگر اين پرونده در شرايط عادي و غيرتسخيري به من پيشنهاد ميشد، به هر دليل كه شايد موجه هم نباشد، آن را نميپذيرفتم چون من نبايد براي خود دادگاه هم ذهنيت ايجاد كنم. يعني وقتي آقاي قاضي خانة فسادي را جمع كرده و ميخواهد با يك فساد برخورد كند، من نميتوانم به ليلا كه جزو اين باند بوده و خودش ميگويد كه به اندازة موهاي سرم زنا كردهام، بگويم كه اينها را نگو و بگو همه دروغ است و بهنظر من اگر ليلا نبود، اصلا ً خانة فسادي تشكيل نميشد و ابزار خانة فساد همين خانم است و خانمهاي ديگر.
.
این پرونده هم تموم شد، بعدی.