Tuesday, August 16, 2005

فکر می‌کنید ممکنه کسی جز فاطمه ط. بعد از 5 سال بی‌خبری ساعت هشت صبح زنگ بزنه مهمونی دعوتت کنه؟ من وسط خواب و بیداری نمی‌فهمیدم داریم در مورد چی حرف می‌زنیم. چیزی که یادم مونده اینه که پنج‌شنبه به خاطر تولد دختر مریم ت. جماعت اناث(درسته؟) هفتادوشش، هفت و هشت (در مورد پنجی‌ها صددرصدِ آدم‌هایِ قابل دعوت شدن یعنی مریم و رویا ایران نیستند) دانشکده به مهمونی دعوت شدن. حالا مشکل اساسی آن‌جاست که وقتی فاطمه داشت شماره‌ی بچه‌ها را از من می‌گرفت و جزییات را می‌گفت من فکر می‌کردم امروز جمعه است و بنابراین داریم در مورد پنج‌شنبه‌ بعدش حرف می‌زنیم اما بعد که درست حسابی بیدار شدم (بدیهیه بعد از تلفن) تازه یادم افتاد امروز که سه‌شنبه بود پس حالا مهمونی کِیه؟ این پنج‌شنبه یا پنج‌شنبه‌ی دیگه؟ (راستی خوبه این سنت;) مخفف‌نویسی وجود داره‌ها)

3 comments:

Anonymous said...

wow, maryam nini dar shode? durbin yadet nare bebari.

Neda said...

jaa-ye maa ro ham khaali konid ayho-l-onaas

Anonymous said...

wow! aakhey! khosh be haaketun!
Az khod-e Fateme che khabar?!