Friday, October 07, 2005

الان ساعت شش و نيم صبحه، برای این که باید یک ایمیلی را حتما می فرستادم آمدم دانشگاه. هیچ کس را جز کارمندهای امنیتی دانشگاه ندیدم . الان که ایمیل را فرستادم و می خواهم برگردم خانه یاد این موضوع افتادم که در دانشگاه شریفمون جماعت مونث روزهای تعطیل فقط با نامه از استاد حق ورود به دانشگاه را داشتند دیگر شب که جای خود دارد.

پ.ن. به علی (ص) :‌قبول دارم که با وجود کامنت های بردیا و سرتوماس هم چنان جمله درست باقی می ماند اما خط زدنش معنی عام تری به جمله می دهد، نه؟
حالا جدا از این موضوع چرا وبلاگ نوشتن را تحریم کردی؟ تجدید نظری؟

7 comments:

Anonymous said...

jamaa'at mozakar ham hamin bood to Sharif ha, ba nameh bayad miomadan rooz tatil o 9 shab be ba'd. baba tab'eeeeeeeez! ;)

برديا said...

emm, haghighat in -e ke ruz-aa-ye ta'til osul-an nemibaayast miumadan. yaad-aavar-i mikonam ke naame-ye Dr. BZZ baraa vorud-e mellat dar ayyaam-e un seminaar-e kazaa ro man shaxs-an bordeam pish-e Lashkari, va daastaan ro tekraar nemikonam; con fekr mikonam ke miduni.

Anonymous said...

Daneshgahe ma ke aslan dar o eena nadare ke bekhan control konan! hamin tori bakhshi az shahre.

Anonymous said...

اینجا هم کل دانشگاه در و پیکر ندارد ولی هر ساختمان دری داره که با کارت‌های مغناطیسی (درسته؟) باز می‌شه و بعد از ساعت ۵ عصر بسته هستند و فقط اعضای خود اون ساختمون می‌تونند بهش رفت و آمد کنند. البته اگه یه درسی داشته باشی می‌تونی بری بگی و اجازه ورود به اون ساختمون رو به کارتت اضافه می‌کنند. و اینجا آدم یاد اون پروژه کارت هوشمند دانشگاه شریف میفته که به گرفتن ژتون ختم شد!

Hopeful Wanderer said...

There was no need to cross out "moanas" the statement would have remained true regardless of Sir Thomas and Bardia's comments.

Anonymous said...

man bazam gool khordam in adressi ke azin web peyda kardam va searchesh kardam safheye sale 2003 ro avord fekr kardam moddathast ke neminevisy vali .......bikhiale commentam sho va faramooshesh kon ...commenty ke baraye sale 2003 neveshtam (nevisande:adame agib)!

Anonymous said...

شباهتش اینه که اینجا هم همواره ماموران امنیتی هستند! مثل امروز که من ساعت 5-6 عصر رفتم دانشگاه جلسه انجمن فارغ التحصیلان و اون بانوی دم در یادش افتاد که به مانتوی من گیر بده!البته بعد از اینکه 4-5 ماهی بود که می پوشیدمش