Wednesday, June 14, 2006

یکی از چیزهایی که چند وقتی هست می‌خواهم در موردش بنویسم زندگی اینجاست و اولین نکته‌اش تنهایی. تنها زندگی کردن از دور "یک نفر" بودنه اما وقتی در متنش قرار می‌گیری تازه درک می‌کنی یعنی چی. آن هم نه یک مرتبه؛ بلکه آهسته آهسته، یاد می‌گیری قوی‌تر باشی، یاد می‌گیری حتی اگر ناخوشی باید خودت کارهات را انجام بدی، خرید کنی و سوپ را به زور پایین بدی تا زودتر خوب شی و کارهای عقب افتاده‌ات بیشتر نشن. یاد می‌گیری برای هرکاری راهش را پیدا کنی، یاد می‌گیری از دیگران انتظار نداشته باشی، یاد می‌‍گیری ... .
آلیسِ سرزمین عجایب یک متن نوشته که دوستش دارم، خیلی از قسمت‌های نوشته‌اش برام ملموسه.
چیزی که باقی می‌مونه با وجود همه‌ی این‌ها من این تجربه را دوست دارم و خوشحالم که این فرصت را به خودم دادم. :)

1 comment:

Anonymous said...

خدا به شما و همه اونایی که در راه هدفشون همه سختی ها رو تو کشور اغیاربه جون میخرند استقامت بیشتری عطا کنه خصوصا شما ها که میتوانستید در ایران با رفاه زندگی کنید اما برای رسیدن به مدارج بهتر و پرواز به اوج نادانسته هاخوشیهای زود گذر رو ترک کردید ودر کشور اغیار به کسب علم و دانش بسنده کردید . مطمئن باشید شما جزو وارسته های تاریخ باقی خواهید ماند و همیشه از شما به نیکی یاد خواهد شد.قدر خودتونو بدونید و دست از تلاش برندارید مبادا غم غربت به چهره پرفروغتان بیاید ؛ مبادا بادهای پاییزی شما را از رسیدن به هدف پاک و زیبایتان منصرف سازد
پایدار و پیروز باشید و بدانید چشم و دل ملتی به فکر و شعورتان بدرقه راهتان است . الگوی کمال نوباوگان بمانید و بدانید راهی که انتخاب کردید راهیست که هیچش استخاره نیست.اما فردایی پر از افتخار برای شما و ملتیست که چشم انتظار نتیجه تلاشتان است