Wednesday, July 14, 2010

کافه

کافه‌ها مکان‌های موردعلاقه من هستند. جایی که بتونی هم‌زمان با کار کردن هر از چندگاهی میز کناری را نگاه کنی؛ یا یه این فکر کنی که اون دو تا که کنار پنجره نشستن این قرار بیرون اومدن چندمشونه؟ یا کتابی که آن آقا پیره می‌خونه را کشف کنی. وقتی مونترالی کافه خوب پیدا کردن خیلی سخت نیست؛ در بیشتر شهرهای آمریکای شمالی هم در بدترین حالت نزدیک هر دانشگاهی می‌تونی کافه‌های زنجیره‌ای پیدا کنی که تا دیروقت باز هستند. با همین دید وقتی پذیرش هتل در ادینبرو گفت اینترنت می‌خوای؟ گفتم نه و فکر کردم کافه رفتن را ترجیح می‌دهم به در اتاق هتل نشستن. تنها چیزی که در نظر نگرفتم این بود که کدوم کافه؟ کافه‌های محلی تقریبن همه ساعت 6 تا 7 تعطیل می‌کنند. 3 تا استارباکس پیدا کردم اطراف دانشگاه که فقط یکی تا 10 بازه و آن هم درحال بازسازیه. کافه‌ای که الان هستم تا 10 بازه اما اینترنتش یک ساعته است. خلاصه بد حکایت قیروقیف شده.
ادینبرو برای من شده نماد شهری که کافه نداره و با همه قشنگیش یک حس عجیبی به من می‌ده. شهری که کافه نداره برای من حس تنهایی میاره، و به طرز عجیبی غمگینم می‌کنه.

4 comments:

رویا said...

واقعا شهر بدون کافه خوب که اینترنت مجانی داشته باشه یه چیز اساسی کم داره. مثل این شهر ما که کافه محلیش اینترنتش فقط یک ساعت با هر خرید مجانیه. البته استارباکس همیشه هست و تازگی هم که اینترنتش رو مجانی کرده ولی خب احساس خوبی نداره خیلی هی استارباکس رفتن.

Hesam said...

I guess trying to be less nosy and doing your own work is not an option :P

Unknown said...

@Roya: چه عجیب، من فکر می‌کردم باید معمول باشه در شهر دانشجویی کافه‌ای که تا دیروقت بازه.

@Hesam: definitely not an option ;)

Shabnam said...

azam jun, tu europe asan hichja dirvaght baz nis. london tanha jaei hast ke taze unam bazi jahash ta 10 baze. hame ja dige hadeaksar 6-7 p.m. mibandan.