مرکز امتحانات دانشگاه مراقب برای سر جلسه امتحان استخدام میکنه. من هم گفتم بد نیست بالاخره، بریم ببینیم چه خبره. بعد حالا بماند که نه تنها یادم رفت مدارکی که خواسته بودن را ببرم، بلکه چنان من به خنده و شوخی و آن ها جدی همه چیز را برگزار کردن که بعد جلسه فک هر دو طرف ماجرا پایین بود. آخه خانومه صاف صاف برگشته می گه چرا این کار را میخوای بکنی؟ من در کمال صداقت گفتم پولش. گفت یعنی اگر داوطلبانه باشه نمیای؟ من هم گفتم معلومه که نه.
نه آخه یکی نیست بگه کی ممکنه به این سوال جواب بده آره و جوابش هم صادقانه باشه. کسل کننده ترین کار دنیاست سه ساعت ملت را دید زدن بابام جان.
No comments:
Post a Comment