Tuesday, April 12, 2011

مصاحبه

همین جوری الکی استرس دارم. یک زمانی بود نمی فهمیدم ملت چرا استرس دارند؟ خیلی کم برای امتحان هام نگران بودم، حتی کنکور. نه که همه چیز را بدونم اما می دونستم سر جلسه وقتی امتحان شروع می شه اگر چیزی را بلد باشم می تونم بنویسم. یعنی آن لعنتی ذهنم را خالی نمی کنه انگار که هیچ وقت هیچی نشنیدی. بعدها این عوض شد. یعنی نه شاید هم عوض نشد، مدل ارزیابی عوض شد. یعنی دیگه یک ورق کاغذ نمی گذارن جلوت و برن پی کارشون. مشکلات من هم از همین جا شروع شد، احساس می کنم ذهنم خالیه. مثل وقتی که امتحان می دادم و معلم بالای سرم میومد. همیشه انقدر صبر می کردم که بفهمه حضورش مزاحمه و بره. اما نمی تونم به مصاحبه کننده بگم ببین عزیزم! حضورت مزاحم فکر کردن منه. نمی شه دیگه.

همینه که ایم اسکرود آپ بابام جان.

3 comments:

Somayeh said...

Make sure you practice with a friend (or a pro). It helps your mind's preparedness on the spot (especially if you get similar questions, then your mind already knows the answers. But even when this is not the case, your mind has been prepared to think on the spot!). Some schools have career centers (or similar offices) that help with mock interviews. I found the practice and the feedback I got from them very helpful.

Good luck :-)

مریم said...

اعظم جون این چه حرفیه؟ نگران نباش درست میشه :)

دشمنت اسکرود مادر

Unknown said...

@Somayeh: Thinking on the spot is the hardest part...

@Maryam: I hope so :)