Friday, July 30, 2004

چند روز بود تلفنمون قطع بود، دلیلی مزید بر دلایل دیگه برای به روز نشدن وبلاگ. بعضی چیزهایی که می خواستم بنویسم را یک جا می آورم.
***
می خواستم راجع به درگیری بازیکنان بنویسم و بگویم به نظرم باید هم جامعه ای که حرف زدن عادی مردمش به دعوا ختم می شود (کافیه تو خیابون و به طور خاص ترافیک گیر کنید تا انواع و اقسامش را ببینید)، جامعه ای که رییس دادگاهش قندون پرت می کنه و ... دیگر از بازیکنان فوتبالش چه انتظاری می شود داشت؟ ابطحی هم یک چیزهایی نوشته.
***
"مهمان مامان" مهرجویی را دیدم، به شدت توصیه می شود، اگر می خواهید فیلم خوب ببینید، بازی خوب ببینید، بخندید در حالی که یک چیزی ته دلتونه که می خواهید گریه کنید، حتما از دستش ندهید. "سربازهای جمعه" هم اکران شده، که گویا 30 دقیقه کمتر از نسخهء جشنواره است.
***آخر حال گیری اینه که برای فوتبال دیدن خودت را با بدبختی برسونی خونه و برق دقیقه 30 بازی بره :( البته خوشبختانه 5 دقیقه بعدش برق آمد. بازی هم خوب بود، حالا مونده کره.
*** بازم خداحافظی. یکی دیگر هم رفتنی شد.
***"عادت می کنیم" رمان دوم "زویا پیرزاد" را هم خوندم، همه چی توش هست از وبلاگ و چت روم تا اعتیاد و بدبختی که از بیرون می بینی و کاری نمی تونی بکنی. فقط نمی دانم چرا "سهراب" آن قدر زیادی کامل بود؟ ولی می توانم "شیرین" را درک کنم، جلو راندن های "آرزو" را و رفتارهای آخرش را.