Saturday, October 23, 2004

صبحه، خوابت میاد، فکر می کنی بی خیال کلاس اول، ورِ تنبل ذهنت می گه بخوابم که سر کلاس بعدی با تمرکز باشم، ورِِ بچه مثبت ذهنت می گه "نه، پاشو، اگر نری عادت می کنی به نرفتن، تازه کم کم سردتر هم میشه بیدارشدن سخت تر" خلاصه در جنگ خوبی و بدی ، خوبی پیروز می شود. شال و کلاه می کنی میای دانشگاه، می بینی بچه ها دارند از پله های دانشکده میان پایین، "امروز کلاس تشکیل نمی شود".

پ.ن.
- افرا همه رشته شون گلابی نیست، یک سری هم هستند که با تلاش و کوشش (:D)درس می خونند، حالا البته قبول دارم برای صنایعی جماعت درک این موضوع کمی مشکله:D
-تهمینه، باید بگم راستش من هنوز آن قدر مثبت نشدم که از تشکیل نشدن کلاس (حتی با این شرایط) ناراحت شم اما خب فرض کن من نمیومدم دانشگاه بعد می فهمیدم کلاس هم تشکیل نشده، چه حالی میداد:)