در مورد پست قبل

جریان از این قرار بود که من گفتم فلانی عربه و از این جا بحث شروع شد. دوستان اعتقاد دارن که عرب ها را دوست ندارند اما چون دوست عرب دارند پس نژادپرستی(که به قول رویا این جا خیلی هم کلمه مناسبی نیست چون بیشتر منظور تنفر از یک نژاد دیگر است ) مطرح نیست. دلایل دوست نداشتن دوست ایرانی که کاملن شبیه دلایلی که همیشه می شنویم که ما گل و بلبل بودیم و این اعراب زدن داغونمون کردن. دلایل دوست موریتانیایی هم دقیقن همین بود(در جواب عباس که پرسیده بود ما حالا دلیل داریم اما اون موریتانیاییه چی؟ اگر دقت کنی یک جورایی داری نژاد خودت را برتر در نظر می گیری). یک دلیل دیگر دوست نداشتن هم این بود که هر جای دنیا که جنگ هست اعراب درش نقش دارن. و وقتی مثال نقض میاری جواب اینه که خب آن ها هم مسلمونن و فرهنگ اعراب روشون اثر کرده. و حالا دلایل دیگر.
یک توضیح بدهم که من با این که کسی فرهنگ دیگری را دوست نداشته باشه مشکل ندارم و این را طبیعی می دانم(مثلن من فرهنگ غذا خوردن چینی ها را دوست ندارم) اما به نظرم این متفاوته با این که بگی من از چینی ها بدم میاد. با این دومی داری می گی من از یک چینی به خاطر نژادش بدم میاد(حالا البته معمولن آدم ها این را اضافه می کنند که البته این فقط احساسم هست و روی رفتارم اثر نمی گذاره مثلن دوست چینی دارم یا ...).