Thursday, November 08, 2007

سفر ۱

از مدت ها قبل قرار بود برم آمریکا. تابستون ویزا گرفتم و تا ۹ نوامبر اعتبار داشت. قرار بود تابستون برم بگردم و دوستان را ببینم که سر جریان پروپوزال نشد. همین جوری یک ویزا داشتم و وقت برای رفتن نه. خلاصه هفته قبل پنج شنبه یک کاری پیش اومد که باعث شد جمعه بوستون باشم آن هم در شلوغ ترین هفته برای دوستان. برنامه نیویورک رفتن هم داشتم که کنسل شد. این وسط یک سر بوفالو رفتم که به نظرم بسیار شهر بدی بود.

تجربه جالبی بود. من با اتوبوس رفتم بوستون. دم مرز آقای مامور مهاجرت نمی دونست قوانین مربوط به ایران رو. رفت یک دفترچه آورد شروع کرد به بر اساس اون عمل کردن، حالا همین جوری وارد شدن یک ایرانی بیشتر از بقیه طول می کشه این بار کامپیوتر هم کار نمی کرد وسط کار رفتیم سر یکی دیگه. برخورد مامورها خیلی خوب بود، جز این که نمی دونستن باید چه کار کنن و از مافوقشون می پرسیدن(که همین باعث می شد کلی بیشتر طول بکشه) بقیه اش خوب بود. بالاخره بعد از حدود چهل و پنج دقیقه تموم شد.

نکته اولی که متوجهش می شی تفاوت قیمت هاست. بین راه که اتوبوس نگه داشت برای غذا، من از subway رفتم ساندویچ بگیرم، قیمت ها هم چنان بر اساس قیمت قدیم دلارها بود. یعنی حدودن ۱۵ تا ۲۰ درصد از کانادا ارزون تر. در حالی که الان دلار کانادا گرونتره. این تفاوت قیمت در مورد کتاب هایی که ما در کانادا می خریم کاملا واضحه که ما حدود ۱۵ درصد بیشتر می دیم دلیل هم اینه که قیمت ها قبلن پرینت شده. البته مثلن یک جاهایی مثل والمارت الان دارن جنس ها را به قیمت آمریکا می دن.

نکته دوم لباس پوشیدن آدم هاست. حالا در مونترال هم به طور خاص تفاوت زیادی بین لباس پوشیدن فرانکوفون ها و آنگلوفون ها هست اما آمریکایی هایی که من دیدم خیلی خیلی راحت تر لباس پوشیده بودن.

2 comments:

Anonymous said...

از بوستون رفتی بوفالو؟!!!! خیلی راهه که.
لباس پوشیدن هم که تازه بوستون خوش لباسن. اولش که اومده بودم تو نیوهیون همه با لباس خونه‌شون میومدن دانشگاه. به علیرضا می‌گفتم اینجا که امریکا نیست!
این سفرت هم حساب نیست. سال دیگه باید بیای حداقل دو هفته خونه ما باشی.

Anonymous said...

استثناء 400 سال پیش جای خوبی بودیم مدرسه ی اصفهان داشتیم میردامادی که می گفت استقصا فوق استقصا ملا صدرایی که از حکمت متعالیه می گفت شیخ الاسلامی که کشکول می نوشت میرفندرسکی داشتیم صحبت از علامه ی مجلسی بود....ه
؛-)