
آیا باید چیزی از بیرون وارد این محله کرد؟ باید افرا و خانواده شو از محله بیرون برد؟ شاید باید اتفاقی در خود محله بیفته، که چه می دونم، شایدم خردخرد داره می افته؛ ولی هنوز اونقدر به چشم نمی آد، و زمان می خواد؛ زمان طولانی! اما نمایش صبر نمی کنه...
(از مونولوگ های افرا،یا روز می گذرد)
تئاتر جدید بیضایی تلخه، خیلی زیاد. آدم های یک محله که افرا در یکی از ساختمون های قدیمیش مستاجره، داستان را تعریف می کنند. هیچ کدوم با هم حرف نمی زنند یعنی هیچ دیالوگی وجود نداره. همه داستان خودشون را تعریف می کنند، داستان محله ای که خیلی آشناست.
پ.ن. من نمی فهمم در یک سالن تاریک موبایل روشن و خاموش کردن چه فایده ای داره؟ جز رژه رفتن روی اعصاب بقیه؟ یک نفر دو تا صندلی آن ورتر من دائم این موبایلش را روشن می کرد یک نور سفید صاف می خورد تو چشام.
3 comments:
داشته با یک نفر اس.ام.اس رد و بدل میکرده.
شایدم ساعت نگاه میکرده. آخه من همیشه تو سالن سینما این دردسر رو دارم میخوام ساعت ببینم کلی از اطرافیان خجالت میکشم...
salaam Azam, ajab tafahom-i! man-am ettefaghan in ta'atr-o didam tu Iran. be nazaram kheyli jaaleb bud! ye juraayi ham "unexpectedly hopeful" tamumumesh kard ke kheyli khub bud!
Post a Comment