دیروز ساعت 10 داشتم از میدان فردوسی میرفتم طرف دانشگاه، دیدم گروه گروه آدم با پلاکاردهایی که نوشته "بسیج بانک صادرات"،"بسیج منطقهء پنج"، "بسیج x"، ... میروند طرف میدون انقلاب. ترافیک بیداد میکرد، از نزدیک مترو دروازه دولت ماشینها تو ترافیک بودند. می خواستم بروم دانشگاه، دیدم عاقلانهترین راه همان مترو است وگرنه تا انقلاب فکر کنم 2 ساعتی طول میکشید. قیافهء آدمهایی که آنجا بودند هم جالب بود. اغلب مسن بودند (بالای 35-40) و تقریبا همهء خانمهایی که دیدم چادر داشتند. فکر کنم به عنوان وظیفهء شرعی خونشان از گلوله خوردن حرم امام علی به جوش آمده بود و حالا آمده بودند یک آجر به آجرهای بهشتشان اضافه کنند.روی پلاکاردی که یکی از این خانمها در دستش بود نوشته بود (نقل به مضمون) "مقام معظم رهبری : امروز امریکا به جایی رسیده است که بیشرمانه به حرم حضرت علی(ع) گلوله میزند، این گلولهای به قلب هر مسلمان است". رسیدم دانشگاه دیدم بسیج در و دیوار و زمین (نوع جدید آگهی زدن در دانشگاه برای جلب توجه آدمها اینه که آگهی را روی زمین میچسبانند) را پر کرده از آگهی "در اعتراض به فجایع امریکا در زندانهای عراق ساعت 9:30 صبح درب اصلی دانشگاه به سمت دانشگاه تهران میرویم" . یاد زندانهای خودمان افتادم، فکر کردم چراغی که به خانه رواست ... یک جا هم نوشته بودند "پیامبر اسلام فرموده است هرکس صدای استغاثهء مسلمانی را بشنود و به یاریش برنخیزد مسلمان نیست، امروز نه یک فرد که ملتی به استغاثه برخاسته است" یکی از دوستان یک بار میگفت یکی از مشکلات عظیم حکومتیهای ما توقعاتیه که در طرفدارانش ایجاد میکنند.
***
چند روز پیش یک سمینار در مورد راهآهن و صنعت حمل و نقل در دانشگاه برگزار شده بود، روی یکی از پلاکاردها نوشته بود "مقام معظم رهبری : بین راهآهن و هواپیما، بنده راهآهن را انتخاب میکنم"
No comments:
Post a Comment