Friday, May 21, 2004

ایستگاه مترو امام خمینی سوار قطار مترو به سمت صادقیه شدم. سوار که شدم صندلی‌ها پر بود، رفتم کنار دیوار یکی از این صندلی‌های دوتایی که یک خانم با دختر 5 یا 6 سالش نشسته بودند ایستادم که به دیوار تکیه بدهم. خانمه گفت "دخترم جمع بشین خانم هم بشینند" من کف کردم از این همه مرام و اینا، فکر کردم نه بابا حالا این یک چیزی گفت، خواسته تعارف کند، جاشون تنگ می‌شود و این‌ها (حالا آمدم یک کم هم کلاس بذارم)، گفتم "نه، ممنون، جاتون تنگ می‌شود، من راحتم"،‌خانمه گفت "نه خانم، بیا بشین، الان یک خانم گنده میاد می‌شینه جامون تنگ میشه" :))

***

سعی می‌کنم این همیشه یادم بمونه :‌ آدم‌ها خاکستریند، بعضی‌ها یک کم پررنگتر، بعضی‌ها کم‌رنگ‌تر.

1 comment:

Anonymous said...

اینم مزایای کوچیک بودنه دیگه!!!!